با سلام و عرض ادب
شیعه بر اساس آموزه های قرآن و سنت معتقد است جانشین پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) باید همچون پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) معصوم بوده و در بالاترین درجات علم و شجاعت قرار گرفته باشد، تا بتواند امت را به صراط مستقیم راهنمایی نموده و حافظ احکام شریعت باشد. با نگاهی به زندگانی اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مشاهده می گردد که جمع این اوصاف تنها در جانشینان بلا فصل آنحضرت جلوه گر بوده و احدی قابل مقایسه ی با عترت و اهل بیت(علیهم السلام) و در راس آنان امیر المؤمنین(علیه صلوات الله) نبوده است.

یکی از اوصاف بی نظیر امیر المومنین(علیه السلام) شجاعت آنحضرت می باشد؛ شجاعتی که به واسطه ی آن درخت نوپای اسلام از خطرات دشمنان محفوظ ماند و در هیچ جنگ مهمی نبود؛ مگر آنکه به واسطه ی ایثار و شجاعت آنحضرت، نصرت و پیروزی نصیب سپاه اسلام گردید و این در حالی است که در هیچ گزارش قابل قبول تاریخی، نقشی تاثیر گذار از خلفای قبل از آنحضرت بیان نشده است.

بیان یک مورد تاریخی: جنگ خیبر و عملکرد خلفا و امیرالمومنین(علیه السلام)

داستان فتح خیبر، اتفاقی است که بیانگر شهامت بی نظیر امیر المومنین(علیه السلام) می باشد. «بخاری» و «مسلم» در صحیح خود روایت نموده اند: «سهل بن سعد» مى‏ گوید: در جنگ خیبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: «بى‏ تردید فردا این پرچم را به دست مردى خواهم داد که او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست مى‏ دارند، خداوند به دست او فتح را نصیب ما مى‏ کند». مردم آن شب را بیدار خوابى کشیدند و نگران بودند که پرچم را به کدام یک از ایشان خواهد داد بامدادان به خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) رسیدند و هر کدام امیدوار بودند که پرچم به او داده شود! پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «على‏ بن ابى طالب کجاست؟» عرض کردند: او به چشم درد مبتلاست- یا چشمانش ناراحت است- فرمود:«کسى را در پى او بفرستید». على(علیه السلام) حاضر شد.

پیامبر(صلی الله علیه وآله) از آب دهانش به چشمان او مالید و دعا کرد، درد چشمش بهبود یافت به گونه‏ اى که گویى هیچ دردى نداشته است، پیامبر(صلی الله علیه وآله) پرچم را به او داد، عرض کرد: «یا رسول اللّه! بر چه محورى با ایشان بجنگم؟». پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «سربازانت را بفرست تا وارد محیط آنها شوند سپس آنها را به اسلام‏ دعوت کن و آنها را از حق واجبى که خداوند بر گردنشان دارد مطّلع گردان، قسم به خدایى که جان من در قبضه قدرت اوست هرآینه اگر یک نفر به وسیله تو هدایت شود- یا این که خداوند به وسیله تو هدایت کند- بهتر است از این که مالک شتران‏ سرخ‏فام باشى».

فرار ابوبکر و عمر در جنگ خیبر

«حاکم نیشابوری» در کتاب:«المستدرک» در باب غزوه ی خیبر پنج عملکرد «ابو بکر» و «عمر» را در پنج روایت نقل نموده است:

1) عَنْ سَلَمَةَ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْأَکْوَعِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ(وآله) وَسَلَّمَ أَبَا بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ إِلَى بَعْضِ حُصُونِ خَیْبَرَ فَقَاتَلَ وَجُهِدَ وَلَمْ یَکُنْ فَتْحٌ»؛[1]پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) ابوبکر را به سوی برخی از دژهای خیبر اعزام نمودند. وی جنگ نمود و در این راستا تلاش نمود؛ اما موفق به فتح و پیروزی نشد.

2) عَنْ عَلِیٍّ أَنَّهُ قَالَ: یَا أَبَا لَیْلَى أَمَا کُنْتَ مَعَنَا بِخَیْبَرَ؟ قَالَ: بَلَى وَاللَّهِ کُنْتُ مَعَکُمْ، قَالَ: فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ(وآله)وَسَلَّمَ «بَعَثَ أَبَا بَکْرٍ إِلَى خَیْبَرَ فَسَارَ بِالنَّاسِ وَانْهَزَمَ حَتَّى رَجَعَ»؛[2] امام علی(علیه السلام) به ابولیلی فرمودند: آیا تو با ما در خیبر نبودی؟ وی در پاسخ گفت: بله بخدا سوگند به همراه شما بودم. گفت: همانا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) ابوبکر را به سوی خیبر فرستاد، وی نیز به همراه مردم به سوی خیبر رهسپار شد؛ اما شکست خورد و باز گشت.

3) ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُرَیْدَةَ، عَنْ أَبِیهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ(وآله) وَسَلَّمَ رُبَّمَا أَخَذَتْهُ الشَّقِیقَةُ، فَیَلْبَثُ الْیَوْمَ وَالْیَوْمَیْنِ لَا یَخْرُجُ، فَلَمَّا نَزَلَ بِخَیْبَرَ أَخَذَتْهُ الشَّقِیقَةُ، فَلَمْ یَخْرُجْ إِلَى النَّاسِ، وَأَنَّ أَبَا بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَخَذَ رَایَةَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ(وآله) وَسَلَّمَ، ثُمَّ نَهَضَ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِیدًا ثُمَّ رَجَعَ»؛[3] عبدالله بن بریده از پدرش نقل می کند که او گفت: گاهی پیامبر اکرم مبتلا به درد شقیقه(دو استخوان اطراف پیشانی) می شدند، به گونه ای که یک یا دو روز از منزل خارج نمی شدند. هنگامی که آنحضرت به خیبر رسیدند همین امر اتفاق افتاد؛ لذا آنحضرت در جمع مردم حاضر نشدند. ابوبکر روزی پرچم را بدست گرفته و به سوی میدان رهسپار گردید و جنگ سختی نمود و سپس بازگشت.

4) «عَنْ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ:«سَارَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ(وآله) وَسَلَّمَ إِلَى خَیْبَرَ، فَلَمَّا أَتَاهَا بَعَثَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ، وَبَعَثَ مَعَهُ النَّاسَ إِلَى مَدِینَتِهِمْ أَوْ قَصْرِهِمْ، فَقَاتَلُوهُمْ فَلَمْ یَلْبَثُوا أَنْ هَزَمُوا عُمَرَ وَأَصْحَابَهُ، فَجَاءُوا یُجَبِّنُونَهُ وَیُجَبِّنُهُمْ فَسَارَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»؛[4] از امام علی (علیه السلام) نقل شده است: هنگامی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به خیبر رسیدند عمر را به همراه مردم به سوی اهل خیبر فرستادند. آنان جنگ نمودند و طولی نکشید که عمر و اصحابش شکست خورده بازگشتند، در حالی که اصحاب او وی را ترسو می خواندند و او اصحاب خود را ترسو می خواند!

5) عَنْ جَابِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ(وآله) وَسَلَّمَ دَفَعَ الرَّایَةَ یَوْمَ خَیْبَرَ إِلَى عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَانْطَلَقَ، فَرَجَعَ یُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَیُجَبِّنُونُهُ»؛[5] جابر بن عبدالله انصاری روایت می کند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در روز خیبر پرچم را به عمر سپردند و وی به سوی میدان رفت؛ اما طولی نکشید که وی بازگشت در حالی که وی اصحابش را ترسو می خواند و اصحاب وی او را ترسو می خواندند!

اکثر این احادیث بنابرنظر «حاکم نیشابوری» و «ذهبی» صحیح می باشد؛ و مضمون کلی آنها عدم موفقیت«ابوبکر» و «عمر» در جریان جنگ خیبر و بازگشت از روی ترس آنان از میدان نبرد است که در نتیجه روحیه ی سپاه اسلام تضعیف شده و بعد از این نا کامی ها پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: به زودی شخصی را میدان می فرستم که کرار و حمله کننده است؛ اما هیچ گاه اهل فرار کردن از معرکه نیست[6] که چنین بیانی تعریض و کنایه ای به عملکرد «ابوبکر» و «عمر» می باشد.

موفق باشید.


[1] . المستدرک على الصحیحین، أبو عبد الله الحاکم النیسابوری المعروف بابن البیع (المتوفى: 405هـ)، ج3، ص39،‌ ح:4338، دار الکتب العلمیة – بیروت.«هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ [التعلیق - من تلخیص الذهبی] صحیح».

[2] . همان.هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ .[التعلیق - من تلخیص الذهبی] صحیح.

[3] .همان، ح:4339.هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الْإِسْنَادِ وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ. [التعلیق - من تلخیص الذهبی] صحیح.

[4] .همان، ح: 4340.هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ. [التعلیق - من تلخیص الذهبی] صحیح.

[5] .همان، ح: 4341.هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحٌ عَلَى شَرْطِ مُسْلِمٍ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ [التعلیق - من تلخیص الذهبی] القاسم بن أبی شیبة واه.

[6] . تاریخ دمشق، أبو القاسم علی بن الحسن بن هبة الله المعروف بابن عساکر (المتوفى: 571هـ)، ج41، ص219، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع: «عن مالک بن أنس عن نافع عن ابن عمر عن عمر بن الخطاب قال قال رسول الله (صلى الله علیه (وآله)وسلم) لأعطین الرایة رجلا یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله کرار غیر فرار یفتح الله علیه جبریل عن یمینه ومیکائیل عن یساره فبات الناس متشوقین فلما أصبح قال أین علی قالوا یا رسول الله ما یبصر قال ائتونی به فأتی به فقال له النبی (صلى الله علیه(وآله) وسلم) ادن منی فدنا منه فتفل فی عینیه ومسحهما بیده فقام علی من بین یدیه کأنه لم یرمد قط».